تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 58752
بازدید دیروز : 37451
بازدید هفته : 208584
بازدید ماه : 530865
بازدید کل : 10922620
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 27 / 11 / 1394

 

مكتب هاي فرضيه تكامل

پيروان « نظريّه تبدّل انواع » با ملاحظه و برّرسي ساخت هاي گوناگون طبيعت، رويكردهاي گوناگوني ارائه كردند؛ لاماركيسم،(14) نئولاماركيسم،(15) داروينيسم،(16) نئوداروينيسم (17) و موتاسيون (18) تئوري هاي « تحوّل انواع » هستند.
لامارك معتقد بود: شرايط محيط، استعمال و عدم استعمال اعضا، ميل و اراده جانور و انتقال صفات اكتسابي، عوامل تحوّل در جانداران هستند؛ البته او قوانين طبيعي را خارج از مشيّت الهي نمي دانست. وي براي اثبات اين عقيده، تحليل چشم در موش كور، منقار قوي بعضي از پرندگان، از بين رفتن پا در مارها، تبديل گوشت خواري اسب به علف خواري و... را به عنوان نمونه ها و شواهدي ذكر مي كرد. اين تئوري لاماركيسم نام دارد.
مكتب نئولاماركيسم توسط گوپ (19) ابداع شد كه با مكتب لاماركيسم بسيار نزديك است؛ ولي در عنصر اراده و ميل جانداران براي تغيير شكل، با آن مكتب هماهنگ نيست.
نئولاماركيسم معتقد است: به سبب تأثير مستقيم محيط زندگي بر جانوران و گياهان، تغييراتي ايجاد شده و اين تغييراتِ اكتسابي با توارث، به نسل هاي بعدي انتقال مي يابد. ژئوفردي سنت هيلر نيز در اين عقيده هم رأي لامارك بود.
سومين مكتب ( داروينيسم ) كه به دست داروين تأسيس شد، در واقع بسط سياست اقتصادي كلاسيك به جهانِ حيواني و گياهي بود.
داروين در ابتداي زندگي، علم پزشكي و سپس علم دين را فرا گرفت؛ اما به هيچ يك علاقه مند نبود. او با يك كشتي، چند سال به مسافرت در اطراف جهان پرداخت (20) و در چگونگي زندگي جانوران و گياهان كنجكاوي كرد و پس از بازگشت به وطن خود، به مدّت بيست سال به تأمّل و تفكّر در يافته هاي خود پرداخت.(21) نتيجه مطالعه ها و تفكّرات وي ارائه نظريّه « تحوّل انواع » شد كه بر اساس آن، تمام موجودات در اثر « تكامل » به يكديگر تبديل مي شوند و هيچ نوعي بدون مقدّمه و به صورت « دفعي » آفريده نشده است. كتاب هاي « منشأ انواع » ( 1859 م. ) و « تبار انسان » ( 1871م. ) شامل آراء او در اين زمينه است.
رساله مالتوس (22) ( اقتصاد دان و كشيش انگليسي )، درباره « جمعيّت » و نيز انديشه هاي لامارك، در ارائه تحوّل و تبدّل انواع از سوي داروين، تأثير به سزايي داشته اند.
فرضيه داروين، چند پيش فرض دارد كه اين نظريّه و اصول و اركانش بر آنها استوارند:
- اصل عليّت: در دنياي جانداران، هيچ رويدادي بدون علّت نيست؛
- اصل حركت: دنياي جانداران، همواره در حال دگرگوني است؛
- اصل تبدّل تغييرات كمّي به كيفي: در دنياي جانداران، تراكم تغييرات كمّي به تغييرات كيفي منجر مي شود؛
- اصل بقاي ماده و انرژي: در ميان دنياي جاندار و بي جان، تبادل ماده و انرژي روي مي دهد و در اين تبادل، هيچ چيز از بين نمي رود؛
- اصل اضداد: هر جزء از دنياي جاندار و نيز كلّ آن، ضدّي دارد كه به آن هويّت مي بخشد. « تضادّ »، علّتِ حركت و موجد تضادّهاي نوين است.
- اصل تركيب: اضدادِ دنياي جاندار، پيوسته با هم در كشاكش هستند تا سرانجام در هم ادغام شوند. از اين ادغام، تركيب نويني پديد مي آيد كه خود ضدّي دارد.
- اصل نفي در نفي: هر سيستم - اعمّ از اُرگانيسم فردي، صنف، نوع، جنس، تيره و... - واقعيّتي عيني است كه در طول زمان در اثر كشاكش اضداد، منتفي خواهد شد و جاي خود را به واقعيّت عيني تازه اي خواهد داد كه به سهم خود روزگاري منتفي خواهد شد؛ حاصل نفي در نفي، سير تكامل است.(23)

اصول تئوري تحوّل انواع

داروين با تركيب تجربه حسّي و نظريّه پردازي عقلي، اصولي را ارائه كرد:
1. تأثير محيط: او اين اصل را از لامارك به عاريت گرفته است.
2. تغييرات تصادفي:(24) داروين شواهد فراواني بر اتّفاق و توراث پذيري تغييرات كوچك و به ظاهر خود به خودي در ميان افراد يك نوع به دست آورده بود و در زمينه منشأ و علل اين تغييرات، تنها مي توانست به حدس توسّل جويد. او اعتراف كرد نظريّه او ( بنفسه ) آنها را تعليل و تبيين نمي كند؛ ولي مطلوب اصلي او اين بود كه اين تغييرات واقع مي شوند، حال منشأ آنها هر چه مي خواهد باشد.(25)
مقصود از « تغييرات تصادفي » كه در دستگاه هاي جاندار هويّت دارد، خروج از دايره عليّت نيست؛ بلكه تغيرات تصادفي، روندهايي هستند كه بر اساس سنجش هاي آماري و حساب احتمالات بخت كمي براي بروز دارند.(26) در جانوران وحشي، تغييرات فراواني ديده مي شود كه بر حسب تصادف روي داده اند. به كار بردن واژه « تصادف »، بدون اعتراف صريح، اقراري به جهل ما نسبت به علل تغييرات اختصاصي است.(27)
3. تنازع بقا: داروين اين اصطلاح را از مالتوس وام گرفته است؛ بنابراين اصل به طور كلّي تعداد موجودات زنده از ميزان آنهايي كه مي توانند به حدّ توليد مثل برسند بيشتر است. بعضي تغييرات، امتياز نامحسوسي در رقابت و تنازع شديدي كه براي بقا در ميان افراد يك نوع يا چند نوع گوناگون در يك محيط هست، به بار مي آورند.(28)
هر اُرگانيسم جاندار، در عين نبرد با عوامل موجود در اطراف خود، گرايش به انبوه شدن دارد و نبايد فراموش كرد كه هر جاندار - چه پير و چه جوان - در برخي از مراحل زيست، براي حفظ موجوديّت خود و اجتناب از انهدام، در ستيزي دشوار گرفتار مي شود. اگر يكي از علل نابودي موجود را - هر چند ناچيز - از سر راهش برداريم، به زودي تعداد افراد آن تا رقم حيرت آوري افزايش خواهند يافت. علل مؤثّر در ايجاد مانع بر سر راه گرايش طبيعي موجود در انبوه شدن بسيار مهم است.(29)
4. اصل استعمال و عدم استعمال: اين اصل از اصول لامارك است. داروين در توضيح آن مي نويسد: « در جانورانِ اهلي، استعمال، موجب تقويت و بسط برخي از بخش ها شده و عدم استعمال در آنها كاستي مي دهد؛ اين قبيل تغييرات، ارثي است ».(30)
5. اصل انتقال صفات اكتسابي از راه وراثت: اگر تغييرات شرايط محيطي و زيستي مؤثر در موجودات جاندار، به عملكرد خود استمرار دهد، اثرات متراكم آن نسل به نسل تقويت و تحكيم يافته و با انتقال آن تغييرات، به صورت تدريجي و از راه وراثت به افرادِ بعدي، اشكال اُرگانيك انواع، تجديد صورت يا تغيير مي يابد.
6. انتخاب اصلح: (31) هر تغييري در شرايط محيطي، گرايش به تغيير در موجود را بر مي انگيزاند و از ميان تغييرات، مفيدترين آنها به حال جاندار، از طريق انتخاب طبيعي، بخت بقا و گسترش دارد. اگر هيچ گونه تغييرپذيري رخ ندهد، انتخاب طبيعي وارد بازي نخواهد شد؛ البته هرگز نبايد فراموش كرد كه منظور ما از « تغيير »، فقط تغييرات كوچك فردي است.(32)
داروين در تبيين اين ركن، مواردي را تذكّر داده است:
- « انتخاب طبيعي »، با تكيه بر رقابت جانداران، فقط موجودات هر سرزمين را نسبت به ساكنان ديگرِ همان جا كامل تر مي كند.(33)
- « انتخاب طبيعي »، قدرت انگيزشِ تغييرات مهمّي را ندارد و جز از طريق جمع كردن تغييرات خفيف و مداوم و سودمند به حال جاندار و آن هم با مشي بسيار كند، كاري انجام نمي دهد.(34)
- « انتخاب طبيعي »، تنها از طريق حفظ و تجمّع تغييرات سودبخش به حال موجود - كه طي ادوار مختلف زندگي آن در اوضاع اُرگانيك و غير اُرگانيك روي مي دهد - اعمال اثر مي كند. نتيجه « انتخاب طبيعي »، بهبود فزاينده وضع جاندار نسبت به اوضاع و احوال است.(35)
- بر اساس تئوري « انتخاب طبيعي »، تنها اُرگانيسمي موفّق به ادامه حيات مي شود هك مشخّصاتي داشته باشد كه در نبرد زندگي او را ياري كنند. طبيعيت، خود، موجود ناكامل را معدوم مي كند و آنهايي را كه براي زيستن مجهّزترند، تقويت مي كند.
- انتخاب طبيعي دو كار انجام مي دهد: يكي ايجاد تناسب منطقي ساختمان موجود بر محيط و دوّم پيشرفت اُرگانيسم از ساده تر به كامل تر و از پست تر به عالي تر.(36)
- « انتخاب طبيعي » از طريق « تنازع بقا » صورت مي گيرد و تنازع بقا هنگامي انجام مي گيرد كه موجود در اثر كثرت سرسام آور توليدِ مثل با عدم تعادل ابزار زيستي مواجه شود.(37)
- « تئوري تكامل » از راه انتخاب طبيعي، زماني مفهوم مي شود كه يكي از خصوصيّات و صفات براي افراد يك نوع، مضر يا بي فايده باشد، ولي براي نوع ديگري مورد استفاده قرار گيرد.
- واژه « اصلح » در عنوان « انتخاب اصلح »، به معناي انطباق بيشتر با محيط و توان بالاتر براي ماندن است، نه به معناي كامل تر.
داروين، تفاوت انسان و حيوان را - چه از نظر جسماني و چه از لحاظ رواني - كمّي مي دانست و به تفاوت كيفي آنها عقيده اي نداشت. بر اين اساس، احساس، ادراك عقلي، عاطفه، انگيزه، هيجان، حب و بغض و... به صورت ابتدايي و گاه تكامل يافته در حيوانات پست هم وجود دارد. داروين اصرار داشت كه اجداد انسانِ كنوني، نخست بر روي پاهاي عقب ايستاده اند؛ البته نه به طور كامل. اين خود سرآغاز پيدايش موجودات دوپا بوده است. « تنازع بقا » و « جهت تغيير محيط خارجي »، نقش عظمي در تكامل انسان داشته اند. او در تبديل ميمونِ آدم نما به انسان، سهم عامل جغرافيايي و اقتصادي را يكسان مي ديد؛ بدين صورت كه انسان به هنگام كاستي يافتن مواد غذايي در ميدان تنازع بقا، به تنوّع در تغذيه پرداخت و با تغيير دادن گياه خواري مطلق به تغذيه مختلف از گوشت و گياه، گامي اساسي در مسير تكامل برداشت.
اين نظريّه، مخالفان و مدافعان متعدّدي دارد: برخي تكامل جهشي و ناگهاني را مطرح كردند، عدّه اي تكامل انسان را صورت خاصّي خارج از داروينيسم دانستند؛ برخي با تكيه بر خصوصيّات آدمي، تطبيق تئوري انتخاب با تكامل انسان را انكار كردند و بعضي نيز بر اساس تمايز روح و جسم و تفاوت هاي فيزيولوژيكي انسان و حيوان به مخالفت با داروين برخاستند.(38)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: خلقت در قرآن
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی